کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
یکی شدن منو بابایییکی شدن منو بابایی، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

کیان، امپراطور زمستان

روزگار کودکی(سه ماهگی)

1392/4/2 10:43
نویسنده : مامان هانی
312 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم الان 14 هفته سن داری. اگه بخوام از این روزات بگم باید بگم که خیلی شیرین شدی و شیرین تر هم میشی. چند بار پیش اومده که دست وپا شکسته میگی "ماما"، البته وقتی گریه میکنی.همش دوست داری تو بغل بنشونیمت یا اینکه ایستاده نگهت داریم. خوابت خیلی بهتر شده. جدیدا وقتی میخوام خوابت کنم تلویزیونو خاموش نمیکنم تا به سر و صدا عادت کنی. هفته قبل برای اولین بار منو شما با پدر جون رفتیم کلاردشت. تجربه تلویزیون روشن گذاشتن رو هم اونجا تجربه کردم. هوای اونجا خیلی برات خوب بود، کلاً اونجا آروم بودی. همش نگران بودم نکنه اونجا منو اذیت کنی ولی مامانو سوپرایز کردی. اون دو روزی که اونجا بودیم همش خونه ننه موندیم. اگه چشم نزنم ماشالله بیشتر از ده تا بچه قد و نیم قد اونجا دورت جمع بودن و تو کوچکترین بچه بودی و با بچه ها که دورت جمع شده بودن میخندیدی و بازی اونا رو تماشا میکردی. از اونجایی که من عاشق آش رشته هستم روز دوم عمه مامان یه دیگ آش درست کرد و رفتیم جنگل. 25 نفری بودیم. هوا عالی بود. دوست داشتم بیشتر از این کلاردشت بمونم ولی بابا علی تنها میموند. از طرفی هم امتحانای دانشگاه رو داشت یکی یکی پاس میکرد. 

ای بابا....صحبت کلاردشت شد یادم رفت چی میگفتم!  الان کتابهای رنگی رو که جلوت میگیرم واسه شکلا میخندی و مرتب دست وپا میزنی. اگه دستت هم به چیزی برسه اونو سمت دهنت میبری. البته هنوز خوب نمیتونی دستهاتو کنترل کنی ولی تا حدودی دستاتو میشناسی و نگاشون میکنی. بعضی اوقات هم تلاش میکنی پاهاتو به هر نحوی شده به دهنت نزدیک کنی ولی هنوز به دهنت نمیرسه. وقتی منو بابایی با هم داریم صحبت میکنیم و حواسمون به تو نیست، وقتی برمیگردیم میبینیم تو داری با دقت به حرفا و حرکت دست و صورتمون نگاه میکنی. وقتی اسباب بازی رو تو دستت میدیم و سمت دهنت میبری، اونوقت که اون اسباب بازی از دستت رها میشه و نمیتونی بگیریش ناراحت میشی و میزنی زیر گریه. یا چون هنوز به دستات کامل مسلط نیستی، گاهی اسباب بازی رو محکم میزنی تو صورتت، بعدش هم کلی گریه میکنی. عکس های سه ماهگی را در ادامه مطلب ببینید.

اینجا کلاردشته؛ اولین دفعه که تو چمن گذاشتیمت. بغل میخواستی...

1

وقتی با دقت به شکلهای کتاب نگاه میکنی و با اونا صحبت های خصوصی میکنی...

کیان همه چی دان

هر چی دستت میرسه میخوای با دهنت تستش کنی . البته بگم از یه ماه پیش فکر کنم خارش لثه هات واسه دندون در آوردن شروع شد.همش یه دستمال تو دستم هست ...

1

2

3

تازه دستاتو داری شناسایی میکنی. گل لبلسهاتو میخوای بگیری ولی هنوز نمیتونی...

4

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)