کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
یکی شدن منو بابایییکی شدن منو بابایی، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

کیان، امپراطور زمستان

واکسن چهار ماهگی

1392/4/18 12:38
نویسنده : مامان هانی
249 بازدید
اشتراک گذاری

روزها مثل باد پاییزی میگذرن و ما همینجوری بزرگ و بزرگتر میشیم. دیروز سه شنبه کیانم چهار ماهش تموم شد. امروز صبح کله سحر بابایی منو کیانو برد خونه عزیز اینا. تو حیاط که از بابایی داشتیم خداحافظی میکردیم خروس سحر خون بابابزرگ آواز قوقولی قوقو سر داد و کیان حسابی ترسید و شروع به گریه کرد و بابایی رفت سر کار. بقیه که خواب بودن فکر کردن خواب میبینن و خیلی فکر کردن که اول صبحی این صدای گریه کدوم بچه هست وچقدر نزدیکه! تا اینکه بابابزرگ اومد تو ایوون و شرو ع به حرف زدن با کیان کرد. سه سوته همه از ذوق بیدار شدن. خواب صبح کیان که تموم شد عزیز کیان رو برد حموم و کلی با کیان کوچولو خوش گذروند. بعدش آماده شدیم که بریم درمانگاه واسه واکسن. همه دوس داشتن بیان خصوصا اینکه عرشیا (پسر عمه کیان) هم اومده بود. صبح ها که مامان ندا میره سر کار عرشیا رو میارن پیش عزیز بمونه. قوربون اون گریه هات برم که صداش از اتاق واکسن میومد بیرون. وقتی اومدی بغلم آروم شدی انگار نه انگار. بعدش غذاتو خوردی و رفتیم خونه خوابیدی. راستی عزیز یه گهواره قدیمی داره که بابایی و عمه ها رو با اون بزرگ کرد. گهواره رو میخوام بیارم خونه تزیینش کنم و کیانو بذارم توش و ازتون عکس بگیرم. فک کنم خیلی با حال شهههههههههه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)