کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره
یکی شدن منو بابایییکی شدن منو بابایی، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

کیان، امپراطور زمستان

خاطرات 8 ماهگی

1392/8/23 14:39
نویسنده : مامان هانی
324 بازدید
اشتراک گذاری

1

جوجو میدونی با چه ذوقی این شلوار جین کوشولو رو منو مادر جون برات گرفتیم. فکر کنم از سه چهار ماهگی هر از چند گاهی تنت میکردم تا ببینم کی سایزت میشه. خدارو شکر از هفت ماهگی دیگه اندازت شد. خیلی دوستش دارم، البته تو رو بیشتر از اون، خیلی خیلی بیشششششششششششتر...

13

اینجا با بابا جون تازه از حموم اومده بودین بیرون. اونقدر به بابایی خوش میگذره وقتی میرین با هم حموم. به تو هم خیلی خوش میگذره، خصوصا وقتی میخوای باریکه آبو بگیری تو دستات ولی نمیشه که نمیشه...

6

این اسباب بازی سوغاتی مشهد که عزیز برات  آورده بود. خیلی برات سرگرم کننده هست چون هم نور داره هم موزیکاله...

6

هنوز  یه دونه مروارید هم در نیاوردی. کی سر و کلشون پیدا شه خدا میدونه. لثه هات خیلی میخارن گلکم. میدونم چقدر درد داره عزیزم...

7

دورتو با بالش بارداری گرد میگیرم تا خدای نکرده وقتی میافتی سرت اذیت نشه. میتونی بشینی ولی هنوز کنترل کامل نداری فندقی گردالی مامان...

8

ژست...

8

دست فرشته کوچولوی 8 ماهه...

2

دست مامان و نی نی

9

64

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)