کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
یکی شدن منو بابایییکی شدن منو بابایی، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

کیان، امپراطور زمستان

دکتر چی گفت!

1391/10/15 19:09
نویسنده : مامان هانی
268 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز صبح مادر جون رفت درمانگاه تا برام نوبت دکتر بگیره. ساعت ١٢ ظهر رفتم (رفتیم) دکتر. مامایی که اونجا بود خانم جعفر نژاد بود. البته دفعه های قبل خانم مقصود لو همکار مادر جون اونجا بود, مثل اینکه درد کمرش عود کرده بود مرخصی بود. بگذریم, ماما فشار خونمو گرفت, خدا رو شکر خوب بود. ولی وزنم ٦٦ کیلو شده بود. تصور کن من قبل بارداری ٥٤ کیلو گرم وزنم بود. الان که فندقی مامان ٧ ماهه شده ١٢ کیلو افزایش وزن دارم. هنوز دکتر نیومده بود, تا بالاخره ساعت ١ تشریف آوردن. ما نفر اول بودیم (البته به لطف مادر جون). دکتر جواب آزمایشمو دید. چربیم خیلی بالا بود, یعنی ٢٤٠ بود. دکتر گفت تا ٣٠٠ هم تو بارداری طبیعیه! البته مادر جون یه چیزایی قبلا بهم گفته بود. راستی مادرجونو پدر جون ٢ هفته پیش دوباره قسمتشون مشهد شده بود, کلی برای منو شما دعا کردنو یه عالمه سوغاتی برای کیان کوچولو آورده بودن. داشتم میگفتم, یه عفونت خفیفی هم داشتم که دکتر گفت واسه اینکه خیالمون جمع شه ٣ روز آنتی بیوتیک (سفالکسین ٥٠٠) بخورم. صدای قلبتو گوش دادیم, مثل همیشه پر تلاطم و دوست داشتنی....قلب

حالا که ٢٨ هفتم تموم شده تا ٣٢ هفتگی فرصت دارم که آمپول روگام رو بزنم تا برای نی نی جونم مشکلی پیش نیاد. دکتر گفت از این به بعد هر ٢٠ روز بیا ویزیتت کنم. دفعه بعد که اومدی در مورد زایمانت بیشتر صحبت میکنیم. نگران

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)