کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
یکی شدن منو بابایییکی شدن منو بابایی، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

کیان، امپراطور زمستان

میلاد امام رضا (ع) مبارک باد

هشتمین دردانه زهرا سلام... آقاجان سلامتان می گوییم... همان سلام خاصه ی شرمگین آهسته را... که تنها مخصوص کرامات مقام شامخ شماست....در حد وسعمان...اندازه ی کَرَممان... همان کم، اندکی که کنار کَرَمِتان بیتوته کند...با بزرگی همیشگیتان که عجین شود...همان کم کمم....حجم میگیرد.....بزرگ می شود..... سلامم معنا می یابد....پر از سلامتی می شود... و سلام راه دورم از فرسنگ ها فاصله می آید....از کلی انتظار...اما امیدوار....با روانی شاد....و دلی که به واسطه شما ...برای میلاد مبارکتان..غزل خوان می کوبد... سلامم که می رسد به حوالی گنبد نورتان....به رسم ادب هفت باری طواف می ...
16 شهريور 1393

گوشه ای از بازی های هجده ماهگی

نقاشی با مداد شمعی... بازی تونل... بازی با کارت های باما... سرسره بازی... بقیه عکس های خوشگلت ... قطار بازی... بازی تو کوچه... تماشای بازی بچه های کوچه. تا دوربین رو هم دیدی با خنده پا به فرار گذاشتی... صبح علی الطلوع بیدار شدی، مامان رو هم بیخواب کردی و شروع کردی به پازل بازی. اولین بار بود که مکعب ها رو دقیق روی هم میذاشتی و بعد منو صدا میکردی که شاهکارتو ببینم و بعد خودتو تشویق میکردی. سر صبح کلی انرژی بهم دادی عزیزم... عزیزم واکسن 18 ماهگیت رو هم بعد از اینکه 18 ماهت تموم شد رفتیم زدیم. هر دو تا د...
16 شهريور 1393

اقتدار

گل پسری یه شب از شب های قشنگمون منو بابایی متوجه شدیم که بد جوری غرق تلویزیون شدی. پاهات رو هم رو هم انداخته یودی و رو دستت تکیه داده بودی. خیلی خوشمون اومد و دو تایی با دو تا دوربین اومدیم جلوت تا ازت عکس بگیریم و نگران بودیم که تا دوربینو دیدی تغییر وضعیت ندی، اما بطور متعجبانه ما رو نگاه کردی و به تماشای برنامه ادامه دادی... ...
16 شهريور 1393

بستنی

پسملی تا قبل از یک سالو نیمگیت لب به بستنی نمیزدی و فقط دوست داشتی لمسش کنی. اما تو 18 ماهگیت در یک حرکت انقلابی بستنی رو از دستم گرفتی و بطور غیر قابل باوری نوش جان کردی. ادامه مطلبو از دست ندین... ...
16 شهريور 1393

به خونه صدف کوچولوی ما 4 تا مهمون اومده

سلام گل من. الان خیلی ناز لالا کردی و من در حال وبلاگ نویسی. پسرم کیان جونم هجده ماهگیت هم به سلامتی داره تموم میشه و تو این ماه بهاری شدی! منظورم اینه که چند تا جوونه دندون تو صدف دهنت شکفته شده. آره گلم، دو تا دندون های آسیاب D فک پایین هم تقریبا کامل بیرون اومدن و چهار تا دندون نیش C هم دارن از لثه جان اجازه میگیرن تا سر در بیارن که همین هفته یعنی اوایل نوزده ماهگی مطمئنم تشریف فرما میشن. گلم باید با مسواک زدن و شیر خوردن ازشون پذیرایی کنی تا هفت سالگی برات موندگار شن. تو پسر خوب مایی و برات آرزوی شاد زیستن و تن درستی و جان درستی و دل درستی داریم ...               ...
2 شهريور 1393

چاپ عکس در مجله

سلام پسرم. چطورری؟ بالاخره عکست بعد چند ماه چاپ شد. این ماهنامه مربوط به محل کار بابایی هست که دو صفحه از اون رو به چاپ عکس بچه های همکارا اختصاص دادن. من عاشق این عکست هستم. مربوط به تولد یکسالگیت میشه. ترجیح دادم اینو به دفتر ماهنامه بفرستیم. کار عکاسی و فوتوشاپش هم کار مامان هنرمندته (یه ذره از خودم تعریف کنم ) ... از تو گلخونه دنیا                          میون تک تک گلها قسمت ماهم در این بود                  کیان تو شدی گل ما   ...
28 مرداد 1393

آموزش و نقاشی

گل پسری وقتی هنوز خدا تو رو به ما نداده بود برات یه تخته سفید یا همون وایت برد و ماژیک گرفته بودم. چند روز پیش خودکار داده بودم دستت رو کاغذ رو خط خطی میکردی ولی چون هنوز کنترل کامل نداری و خودکار باریکه سخت بود برات. این شد که به ذهنم رسید ماژیکو تخته رو بیارم. وقتی آوردم خیلی راحت ماژیکو گرفتی و رو تخته ای که به میز غذاخوریت آویزون کرده بودم میکشیدی. بیشتر خطوطت بالا به پایین و برعکس بود. ولی فرداش خطوط افقی و حتی منحنی هم میکشیدی. سعی میکردی تمام تخته رو خط خطی کنی. میدونی که نقاشی بچه ها حرف های زیادی برای گفتن دارن و هر خط خطی شما مفهومی داره که در حال مطالعه هستم. عکس های نقاشی تو ادامه مطلب گذاشتم. یه اتفاق قشنگ دیگه اینه که کارت های...
26 مرداد 1393