تصاویری از پشت صحنه جشن دندونی کیان

سلام. عزیزم ببخشید که جشن دندونیت یک کمی دیر شد، ماشاالله انقدر شیطونی وقت نمی کنم به بعضی از کارهام برسم. باور نمیکنی نمیدونم کی شب میشه، کی صبح میشه!! هر کی منو میبینه از اینکه بعد از زایمان چاق نشدم و انقدر زود به وزن قبلیم برگشتم تعجب میکنه. دیگه نمیدونه چقدر سرم شلوغه. از تو چه پنهون یه سری کارها رو خودم میتراشم، آخه اصلاً نمیتونم آروم بشینم، همین الانش هم خیلی کار دارم، وقتی هم که خوابی اگه برسم درس های دکترا رو میخونم تا ان شاالله قبول بشم. خوب داشتم میگفتم جشن دندونیت افتاد 29 آذر، یعنی شب قبل از شب یلدا. واسه همین تزییناتم تلفیقی از این دو تا شد. کاغذ رنگی خریدم و سعی کردم تزیینات به تزیین تولد یک سالگیت که رنگین کمونیه نزدیک باشه تا با یه تیر دو نشون بزنم. بقیه توضیحاتو تو عکس ها میگم...

کیان هم به نوبه خودش همکاری میکرد، خصوصا وقتی کاغذهای رنگی رو دید خیلی ذوق کرد که اینا چیه؟

برای شام هم آش دندونی بود و هم سالاد الویه با تزیین هندوانه و دندون، ژله هندونه، ماست لبو با تزیینی متفاوت و دوغ و ...

کیان می اومد به سیب زمینی هایی که قرار بود الویه بشن دست میزد و وقتی میدید داغ هستن دستشو کنار میکشد و دوباره این کار رو امتحان میکرد...

 برای ماست لبو هم لبو ها رو پختم و ورق ورق کردم و بعد با قالب نخودچی قالب زدم و به همراه کمی فلفل و نمک و گشنیز ساطوری و سیر (یا پودر سیر  و موسیر) رو یک شب قبل تو ماست پر چرب ریختم تا واسه فردا آماده بشه...

به سرم زد ترشی لبو درست کنم، اگرچه خودم از لبو خوشم نمیاد ولی کار قشنگیه؛ واسه یک بار هم شده درستش میکنم، دستورشو بعداً میذارم...

ژله هندوانه هم از چند رنگ ژله تشکیل شده : قرمز+سبز+سفید که من آلوئه ورا نداشتم و بطور ابتکاری به جاش از نشاسته استفاده کردم و این طبقه های رنگی مرحله به مرحله درست میشن و در انتها روش چیپس شکلاتی پاشیدم. ژله هارو تو لیوان یکبار مصرف شفاف درست کردم و روش عکس کیان رو زدم تا زیباتر بشه...

گیفت های جشن که توش پاستیل دندون و چند نوع شکلات بود...

و سالاد الویه که شب قبل به کمک مادر جون و خاله جون و زنعمو مریمم درست کردیم و تزیینش رو صبح انجام دادیم. این تزیین هندونه هست که مراحلش رو میبینید...

سس مایونز رو هم با آب لبوی غلیظ شده و رنگ سبز خوراکی رنگ کردم...

تزیین دندون رو هم وقتی منو بابای کیان رفته بودیم که آش ها رو پخش کنیم، خاله معصومه انجام داد که خیلی قشنگ شد...

آش دندونی هم رو مادر جونم از دو روز قبل شروع کرده بود، منظورم اینه که از دو روز قبل حبوبات رو خیس میدن و جداگانه میپزن و بعد با قلمه و ادویه و.. قاطی میکنن و رو شعله میذارن تا جا بیفته، که فقط مرحله آخر رو خونه ما انجام داد. آش دندونی کیان خیلی خوشمزه بود، چون من از آش دندونی بدم میومد ولی این آش یه چیز دیگه بود و من سیر نمیشدم. البته اون شب خیلی فرصت نشد آش بخورم ولی فرداش جبران کردم. دست مادر گلم درد نکنه که بدون اون نمیتونستم ...

تزیین آش رو هم با گردو و شکلات سنگی و پاستیل دندون و تخم آفتابگردان انجام دادم، ظرف آش ها هم که خیلی خوشگل بودن و یک هفته بعد که خونه فامیلها رفته بودم بعضی ها ظرفشو نگه داشته بودن و دلشون نمی اومد بندازن، خصوصاً چون عکس کیان روش داشت...

این هم امپراطور این جشن...