اقتدار
گل پسری یه شب از شب های قشنگمون منو بابایی متوجه شدیم که بد جوری غرق تلویزیون شدی. پاهات رو هم رو هم انداخته یودی و رو دستت تکیه داده بودی. خیلی خوشمون اومد و دو تایی با دو تا دوربین اومدیم جلوت تا ازت عکس بگیریم و نگران بودیم که تا دوربینو دیدی تغییر وضعیت ندی، اما بطور متعجبانه ما رو نگاه کردی و به تماشای برنامه ادامه دادی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی