تولد یکسالگی کیان جون
عزیزم، رنگین کمان زندگی ما، یکسال پیش بود که زمینی شدی و خونه ما رو بهاری کردی. زود گذشت، اما شیرین بود. و حالا یکسالگی ات رو با دوستات جشن گرفتیم. با وجود اینکه شانزده اسفند امتحان دکترا داشتم ولی چون سیزدهم اسفند عزیز و بابابزرگ (پدری) و عمه فرشته عازم سفر حج بودن و من دوست داشتم اونها هم تو جشن ما باشن تولد یکسالگیت رو هشت اسفند 92 برگزار کردیم. میدونی که تولدت یازده اسفنده. اگه اشتباه نکنم حدود چهل پنجاه نفر از مامان ها به همراه بچه هاشون واسه بعد از ظهر دعوت بودن و شام هم خاله معصومه با عمو مجتبی (برای اولین بار) و عمه ها و مادربزرگ ها و پدر بزرگ ها خونه ما بودن، که خیلی خوب بو...
نویسنده :
مامان هانی
17:26